شایگانشایگان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکی

عصباني شدن مدل شايگان

انقده با مزه ناراحتي ات را بروز مي دهي كه نگو. دستاتو مشت مي كني و دست و پاهاتو سيخ مي كني و يك غر هم باهاش مي زني( درواقع زور مي زني) دست چپت را هم مشت مي كني. خيلييييييييييييييي با مزه است. منم سعي مي كنم سريع يا بغلت مي كنم يا تغيير حالتت بدم كه بيشتر عصباني نشي.
23 تير 1393

نگراني هاي مامان به خاطر تموم شدن مرخصي زايمان و صحبت با پرستار

ديگه دو ماه ديگه ماماني بايد بره سر كار و مدت زيادي هست كه دنبال پرستار مي گرديم، خلاصه دوست بابا آقاي نجفي كه كارمند دانشگاه هست، پرستار بچه خودش را معرفي كرد، خيلي خانم خوبي هست، اسمش خانم فلاح هست و امروز اومد كه ببينه با شما ارتباط برقرار مي كنه يا نه، كه تونست و شما دوست داشتي بري بغلش. اونم مهربونانه نگاهت مي كرد و بهت محبت مي كرد. خلاصه بابايي با ايشون به نتيجه رسيد و قرار شد از اول مهر بياند شما را نگه داره. ...
19 تير 1393

ابراز احساسات شايگان در هنگام باز شدن در خانه

واي خوشحال مي شي و جيغ از شادي مي زني و مي خندي و دست و پاهاتو تكون مي دي و مي خواي بپري بري. حالا اگه من لباس بيرون بپوشم و برم سمت در و شما را بغل نكنم دستاتو از هم باز مي كني و گريه مي كني كه منو بغل كن ببر بيرون ...
19 تير 1393

واكنش شايگان نسبت به كتابهايش

همه كتابهاتو مزه كردي و مي خواستي پاره كني. عكس ني ني ها را تند تند هم مال اين صفحه و هم صفحه كناريش را نگاه مي كردي و خلاصه خيلي از چيزجديد خوشت مي آد. اون كتاب قطاري را هم كلا هم چرخ هايش را و هم خود كتاب را مثل چي مي خوردي
19 تير 1393

خزيدن به جلو براي گرفتن سفره و كنترل

قبلا هم البته اين كارو مي كردي، اما الان يك قر به راست و يك قر به چپ مي دهي و خودت را انقدر مي كشي تا وسيله را بگيري در حسن قر دادن جيغ  و فرياد مي زني كه چرا دستت نمي رسه. اما كسي كمكت نمي كنه كه وسيله را بهت بده. گاهي اوقات هم پاهاتو زير شكمت جمع مي كني و دستاتم راست مي كني اما يك مرتبه مي افتي. فدات بشم من         ...
19 تير 1393