بردن شایگان به فروشگاه شهروند
شایگان را گذاشتیم تو سبد های کالا. یعنی خوابوندیمت توش کلی ذوق می کردی. همه جا را نظاره می کردی. خیلی دوست داشتی. صدات در نیومد. هر که از دورت رد می شد لپتو می کشید می گفت خیلی با مزه است. آخرشم دو تا خانم باهات صحبت کردند و شما هم به اونها می خندیدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی